markPostAsRead(7346);
سایمون بواس امدادگر که در ۱۵ ژولای در سن چهل و هفت سالگی بر اثر مریضی سرطان درگذشت. او در یک گفتگو با بیبیسی می گوید: “درد من تحت کنترل است و من بسیار خوشحالم. این مبهم به نظر می رسد اما من مانند همیشه خوشحال هستم. “
عجیب به نظر می رسد یک فرد در نزدیک خط پایان زندگی خوشحال باشد، اما نظر به تجربیات من به عنوان روانشناس بالینی که با افراد زیادی که روز های اخیر زندگی شان را سپری میکنند ملاقات کردم این غیر معمول نیست. تحقیقات زیادی در زمینه وجود دارد که نشان می دهد ترس از مرگ در مرکز ناخودآگاه انسان قرار دارد.
ویلیام جیمز، فیلسوف آمریکایی، این دانش را که باید بمیریم «کرمی در هسته» شرایط انسانی نامید.
یک تحقیق در علم روانشناسی نشان می دهد که افرادی در معرض مرگ قرار دارند و با مثبت نگری بیشتری تجربیات شان را نسبت به کسانیکه فقط مرگ را تصور می کنند بیان می کنند. این تحقیق واضح می سازد که تجربه مرگ خیلی لذت بخش است، و یا حداقل نسبت به تصورات ما کمتر هولناک است.
در این گفتگو با بیبیسی، بواس برخی از دیدگاههای را که به او در پذیرش شرایطش کمک کردهاند، به اشتراک گذاشت. او بر اهمیت لذت بردن از زندگی و اولویت دادن به تجربیات معنادار تأکید کرد و بیان کرد که آگاهی از مرگ میتواند قدردانی ما از زندگی را بیشتر کند. با وجود درد و مشکلات بواس خوشحال بنظر می رسید و امیدوار بود این رفتارش همسر و والدین او را در شرایط سخت پیش رو کمک خواهد کرد. او بیان کرد زندگی طولانی به سال ها یا روزهای عمر ما بستگی ندارد بلکه وابسته به افکار ما است. سخنان بواس بازتاب سنیکا فیلسوف رومی است که توصیه می کرد: “زندگی به اندازه کافی نه به سال ها و نه به روزهای ما بستگی دارد، بلکه به ذهن ما بستگی دارد.”
در این تحقیقات که اخیرا در مرکز مراقبت های روانشناختی و مرکز نشریات روانشناختی امریکا انجام شده است، از افرادی که در معرض مرگ قرار داشتند در مورد عوامل شادی پرسیده شد. این افراد عوامل مشترکی را بیان کردند که عبارتند از ارتباطات اجتماعی، لذت بردن از داشته های کوچک مانند بودن در طبیعت، داشتن افکار مثبت و یک تغییر کلی از تمرکز روی جستجو شادی و یافتن معنی و رضایت از زندگی همزمان با افزایش مریضی.
یکی از متفکران معاصر که احساسات مشابهی را بیان کرده، روانپزشک ویکتور فرانکل است. او پس از زنده ماندن از اردوگاه آشویتس، کتاب “انسان در جستجوی معنا” (۱۹۴۶) را نوشت، که در آن پایههای نوعی روان درمانی وجودی را بنا نهاد. این روان درمانی بر یافتن معنا در هر شرایطی تمرکز دارد. جدیدترین نسخه این رویکرد، روان درمانی متمرکز بر معنا است که به افراد مبتلا به سرطان کمک میکند تا حس معنای زندگی خود را تقویت کنند.
چگونه شادی و معنا به هم مرتبط هستند
در دو مطالعه اخیر که در مجلات Palliative and Supportive Care و American Journal of Hospice and Palliative Care منتشر شده، از افرادی که به مرگ نزدیک بودند، پرسیده شد که شادی برای آنها چه معنایی دارد. موضوعات مشترک در هر دو مطالعه شامل ارتباطات اجتماعی، لذت بردن از سادهترین خوشیها مانند بودن در طبیعت، داشتن نگرش مثبت و تغییر تمرکز از جستجوی لذت به یافتن معنا و رضایت با پیشرفت بیماری بود.
در کارم به عنوان روانشناس بالینی، گاهی با افرادی مواجه میشوم که دیدگاهی مشابه با بواس نسبت به زندگی دارند یا به این دیدگاه میرسند. یکی از آنها، که نام او را “جان” میگذارم، به یادم میآید.
اولین بار که او را دیدم، به تنهایی و با کمی لنگیدن به کلینیک آمد. درباره زندگی، علاقهها، روابط و معنا صحبت کردیم. او به وضوح و شفافیت سخن میگفت. بار دوم با عصا آمد؛ یکی از پاهایش ضعیف شده بود و نمیتوانست به تعادلش اعتماد کند.
او گفت که از دست دادن کنترل پایش بسیار ناامید کننده است، اما هنوز امیدوار بود که بتواند دور مون بلان ( بلندترین کوه از رشتهکوههای آلپ است ) بایسکل سواری کند. وقتی از او پرسیدم چه نگرانیهایی دارد، ناگهان به گریه افتاد. گفت: “این که نمیتوانم ماه آینده تولدم را جشن بگیرم.” ما مدتی به آرامی نشستیم و به وضعیت فکر کردیم. بیشترین فشار بر او، لحظه مرگ نبود، بلکه تمام چیزهایی بود که دیگر نمیتوانست انجام دهد.
جان در سومین ملاقات ما، با حمایت یک دوست خود آمد و دیگر قادر به گرفتن عصا نبود. او به من گفت که فیلمهایی از بایسکل سواری خودش با دوستانش را تماشا کرده و به این نتیجه رسیده بود که میتواند ویدیوهای دیگران را که دور مون بلان بایسکل سواری میکنند، در یوتیوب ببیند. او حتی یک بایسکل کوهستان گرانقیمت جدید سفارش داده بود. گفت: “مدتها بود که میخواستم آن را بخرم، اما خسیس بودم. شاید نتوانم سوارش شوم، اما دیدن آن هم در خانه لذت بخش است.”
در چهارمین ملاقات، جان با ویلچر آمد. این آخرین باری بود که او را دیدم. بایسکل اش رسیده بود و آن را کنار مبل گذاشته بود. او یک خواسته دیگر داشت. گفت: “اگر بهطور معجزهآسایی از این وضعیت زنده بیرون بیایم، دوست دارم در خدمات مراقبت خانگی داوطلب شوم—یکی دو شیفت در هفته. آنها خیلی سخت کار میکنند و گاهی شرایط خیلی دشوار میشود، اما کمکهای فوقالعادهای میکنند. بدون آنها نمیتوانستم از آپارتمان خارج شوم.”
تجربه من از بیماران مبتلا به بیماریهای تهدیدکننده زندگی نشان میدهد که احساس شادی در کنار غم و دیگر احساسات به ظاهر متضاد ممکن است. در طول یک روز، بیماران ممکن است احساساتی چون قدردانی، پشیمانی، اشتیاق، خشم، گناه و آرامش را تجربه کنند—گاهی همه اینها بهطور همزمان. مواجهه با محدودیتهای وجودی میتواند دیدگاه جدیدی ایجاد کند و به فرد کمک کند تا زندگی را بیشتر از همیشه قدردانی کند.
اگر زندگی کردن رنج بردن است، پس برای زنده ماندن باید ناگزیر معنایی در رنج بردن یافت.
عالی0%
خیلی خوب0%
خوب0%
نسبتا خوب0%
دوست ندارم0%
عالی0%
خیلی خوب0%
خوب0%
نسبتا خوب0%
دوست ندارم0%
Dexter Freethinker
اخلاقیات و خداناباوری
پویا آزاداندیش
عقل چیست؟
پویا آزاداندیش
چرا به دیگران بگویم من خداناباورم؟
پویا آزاداندیش
معرفی کتاب پیش درآمدی بر خودشیفتگی
پویا آزاداندیش
معرفی کتاب آتئیسم برای نوآموزان
پویا آزاداندیش
براساس علم، خدا وجود ندارد
Dexter Freethinker
آزاداندیشی چیست؟
اسلام چگونه پدید آمد؟
پویا آزاداندیش
عبدالرئوف محمد؛ از وزارت طالبان تا تهدیدی برای امنیت غرب
پویا آزاداندیش
نانسی دوپری مادربزرگ افغانستان
How I was raised in an Islamic community
خداناباوری جرات یا اشتباه؟
پویا آزاداندیش
سفری هیجان انگیز از ایمان تا ناباوری
Dexter Freethinker
تلاوت یا مطالعه قرآن؟
Dexter Freethinker
Does Islam Preach Jihad?
پویا آزاداندیش
چرا انسانها دم ندارند؟
پویا آزاداندیش
ابزارهای سنگی باستانی کشفشده در برزیل، کار دست انسانها نیستند
پویا آزاداندیش
چرا نخستیسانان مغزهای بزرگی دگرگشت دادند؟
پویا آزاداندیش
دگرگشت چیست؟
پویا آزاداندیش
کروموزوم چیست؟
پویا آزاداندیش
DNA چیست؟
پویا آزاداندیش
کدام سیاره به زمین نزدیکتر است؟
پویا آزاداندیش
ساعت ساز نابینا
پویا آزاداندیش
حقوق بشر
پویا آزاداندیش
صد سال تحولات سیاسی افغانستان
No results available
تنظیم مجدداز شما که در نظر دارید با کمک مالی خود، به فعالیت های سازمان غیرانتفاعی ایکس مسلم کمک کنید، صمیمانه سپاسگزاریم.
ایکس مسلم، یک سازمان غیرانتفاعی است که با هدف آزادی کشور عزیز ما از خرافات اسلامی، در میان هموطنان خود که در سراسر جهان زیست میکنند، فعالیت می کند. ما معتقدیم که اسلام دینی خشونتزا، تروریست پرور و زن ستیز است. ما تلاش می کنیم تا این پیام را به گوش جهانیان برسانیم و به مسلمانانی که به حقوق بشر ارزش قائل هستند، کمک کنیم تا با تفکر مستقل و خردمندانه، به باورهای خود بنگرند.
آزادی، توانایی انسان در انتخاب مسیر زندگی خود است. آزادی انتخاب، آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی حرکت، آزادی تجمع، آزادی اعتراض، آزادی از شکنجه، آزادی از تبعیض، همه و همه از ابعاد مختلف آزادی هستند. آزادی، شرط لازم برای زندگی انسانی است. انسان بدون آزادی، نمیتواند به شکوفایی و رشد خود برسد. آزادی، به انسان اجازه میدهد تا استعدادها و تواناییهای خود را پرورش دهد، به دنبال اهداف خود برود و در جامعه مشارکت کند.